خلاصه‌اي از كتاب «انقلاب اسلامي در ايران» - حامد الگار

اندكي درباره كتاب و نويسنده‌ي آن:

حامد الگار، استاد کرسي مطالعات خاورميانه و ايران در دانشگاه برکلي کاليفرنيا، از جمله محققيني است که توجه بسيار به انقلاب اسلامي ايران داشته و مسائل آن را مورد مطالعه قرار داده است. وي به واسطة پرداختن به تحليل تاريخي انقلاب اسلامي؛ انقلاب مشروطيت، و مناسبات دين و دولت درعهد قاجار مورد توجه و اشتهار در محافل علمي و دانشگاهي معاصر است. وي در يك خانواده مسيحي انگليسي به دنيا آمده و پس از سفرهاي متعدد به كشورهاي اسلامي خصوصا ايران، مسلمان شده است. وي در بخشي از وقايع انقلاب شخصا حضور داشته و آن‌ها را درك كرده است و از آن پس آثار زيادي در مورد انقلاب ايران منتشر كرده است و اينگونه آثار وي در ميان منابع مطرح در موضوع مذكور است. وي مسلمان و سني است ولي علاقه‌اش به آموزه‌هاي تشيع و همچنين علاقه‌اش به نزديكي و وحدت شيعه و سني و يكي شدن براي هدف بزرگتر يعني بيداري اسلامي و نهضت عليه استعمارگران و مستكبرين كاملاً مشهود و معلوم است.

الگار هم اكنون در دانشگاه کاليفرنيا استاد فارسي و پژوهش‌هاي اسلامي است.

«كتاب انقلاب اسلامي در ايران» متن پياده شده‌ي چهار سخنراني الگار است كه در موسسه اسلامي لندن ايراد شده است و بررسي آن نشان خواهد داد كه حامد الگار انقلاب اسلامي ايران را به خوبي شناخته و درك كرده است.

1.      ايران و تشيع

2.      آيت الله خميني، تجسم يك سنت

3.      اسلام به عنوان ايدئولوژي: انديشه علي شريعتي

4.      هزار و سيصد و نود و هشت، هزار و سيصد و نود و نه: سال انقلاب (بررسي تاريخي وقايع زمان انقلاب)

 تيتر چهار سخنراني مذكور است.  سخنراني چهارم را به اين جهت كه تنها بيان روزشمار تاريخي است بررسي و خلاصه نكرده ام و خلاصه‌ي سخنراني اول و دوم و سوم در سه پست ارسال ميشود.

آيت الله خميني، تجسم يك سنت

تداوم يک سنت و تکامل آن که از عصر صفويه در ميان علماء شيعه آغاز شد  عامل اصلي در انقلاب اسلامي ايران بود و تبلور و تجسم تمامي اين سنت آيت‌الله خميني بود که در اين بحث مبسوط‌تر به آن پرداخته مي‌شود. توجه به وضع علماء شيعه ايران تنها منحصر در سياست نيست و از قرن شانزدهم تا به حال علماء سلسله‌ي وسيعي از قواعد و نظامات از قبيل تعاليم ديني و کلامي يعني قرآن، تفسير، حديث، فقه و... و از طرفي فلسفه و عرفان را در برگرفته است. امام خميني را علاوه بر نفوذ فوق‌العاده جامع، وسيع و ژرف در امور سياسي و اجتماعي در بعد علمي  و رشته‌هاي مذکور نيز موحد اعلي و اوج سنت علماي شيعه مي‌يابيم و بايد گفت در اين جهت شخصيتي  يگانه‌اند. اما در بررسي شخصيت امام خميني به دو شخصيت تأثيرگذار در زمينه‌سازي شخصيتي ايشان بايد اشاره و وضعيت آنان را مورد بررسي قرار داد.

شيخ عبدالکريم حائري به عنوان موسس حوزه علميه قم که علاوه بر رشد و پرورش آيت‌الله خميني، حوزه علميه  وي پايگاه و خاستگاه اصلي انقلاب اسلامي ايران بوده است روايتي منسوب به امام ششم شيعيان بيان کرده که در آينده دانش از قم برخواهد آمد و بقيه ايران و نيز ساير نقاط جهان اسلام را فرا خواهد گرفت و شيخ عبدالکريم براي جامه عمل پوشاندن به اين روايت آگاهانه بر آن شد تا قم را به عنوان يک مرکز تعليم و تعلم مذهبي احياء نمايد و اين اتفاق در 1301 شمسي يعني تقريباً مقارن تاسيس ديکتاتوري پهلوي روي داد . شيخ عبدالکريم خودش شخصيت غيرسياسي بود اما اين اقدامش گام موثري در سرنگوني رژيم و زمينه‌سازي شورش عليه آن بود.

شخصيت ديگر، آيت الله بروجردي بوده است. ايشان از مراجع بسيار قوي بوده است و علاوه برتقويت حوزه‌هاي علميه سازماندهي مالي، خمس و زکات و وجوه شرعي را انجام مي‌دهند که باعث استقلال مالي  و ثبات حوزه‌هاي علميه شده و بعدها کاربردهاي بسيار وسيع‌تري يافت و در جريان انقلاب بسيار سودمند واقع شد.

آيت‌الله بروجردي نيز در وادي سياست وارد نشده و سکوت محض اختيار مي‌کند. يک دهه پس از واژگوني حکومت دکتر مصدق، براي نخستين بار در مارس1963(خرداد 1342)چهره‌ي برجسته آيت‌الله خميني تجلي مي‌يابد  و اين ظهور آنقدر قوي است که تمام اسلاف وي که ذکر شد و دکتر مصدق و تمامي سياستمداران غيرروحاني و رهبران بالقوه مخالف رژيم شاه را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد.

آيت‌الله خميني در 1902 ميلادي در خمين به دنيا آمد. اجداد وي همه ايراني بوده‌اند ولي پدر بزرگش چندين سال در هندوستان اقامت داشته است. پدر ايشان در روزهاي آخر سلطنت قاجار به خاطر اعتراض به احجاف و ماليات‌هاي نابحق حاکم خمين به دست حاکم مزبور کشته مي‌شود. زندگي علمي ايشان از سال 1929 شروع مي‌شود و در اين زمان ايشان 17 ساله است. پس از مدت کوتاهي ايشان جاي خود را باز کرده و به صورت برجسته‌ترين و ممتازترين شاگرد آقاي حائري در مي‌آيند و زير نظر ايشان فقه و اصول فقه و همراه استاد شاه آبادي فلسفه عرفان مي‌آموزند.

بايد گفت که فلسفه و عرفان نقش مهمي در زندگي علمي و سياسي ايشان دارند و البته اين موضوع کمتر مورد توجه ديگران قرار گرفته است. البته فلسفه در زمان ايشان متروک و مورد انتقاد است و وجهه پررنگ ساده زيستي و تهجد ايشان نيز عرفان را از مرحله نظر و علمي به عمل و اجرا مي‌رساند. نخستين طليعه‌هاي شهرت وي در حوزه علميه نيز مشخصا از بابت توانايي ايشان در زمينه شرع و ارائه اين دو موضوع بوده است.

اگر امام خميني تبديل به يک رهبر سياسي نمي‌شد باز احاطه و قدرت ايشان در علوم فلسفه و عرفان و فقه و...

بي‌ترديد ايشان را در زمره‌ي شخسيت‌هاي بزرگ و برجسته‌ي تاريخ روحاني ايران قرار مي‌داد. امام خميني با ارائه نظرات سياسي و ورود  به اين فضا سنت‌هاي اساسي و ريشه‌اي در حوزه علميه را شکستند.

امام خميني سلطنت رضاخان را با نوشتن کتابي به نام کشف‌الاسرار به شدت زير سوال مي‌برند ايشان به وضوح دريافته بودند که خصومت رژيم پهلوي نسبت به اسلام صرفاً مربوط به هواها و تمايلات شخصي يک ديکتاتور نبوده  بلکه در واقع بخشي از استراتژي کلي‌تر و جامع‌تري به حساب مي‌آمده که هدفش حذف اسلام به عنوان يک نيروي اجتماعي و سياسي، سراسر جهان اسلام بوده و مرکز اصلي آن امپرياليسم بود و عمال محلي آنان اين کار را انجام مي‌دهند. فعاليت‌هاي سياسي آيت‌الله خميني تعهد سياسي آيت‌الله بروجردي را برانگيخته نمي‌کند اما اين اتفاق در مورد بسياري از طلاب جوان رخ مي‌دهد در سال 1963 شاه برنامه‌اي موسوم به انقلاب سفيد آغاز مي‌کند که در آن اصلاح و نوسازي جامعه ايران درباره دهقانان و کارگران صنعتي و زنان و... مورد ادعا قرار مي‌گيرد و از اين ميان اصلاحات ارضي و حقوق  زنان بحث‌برانگيز مي‌شود.

اصلاحات ارضي به جاي آنکه به سود محرومين و طبقه متوسط باشد به نفع شاه و بستگانش بود، تقسيم عادلانه زمين‌ها، تصرف پول دريافت شده از سوي پهلوي، عدم استفاده و اختصاص درست زمين‌هاي کشاورزي و... از علل اين مساله بوده که در نهايت باعث خالي شدن روستاها و کوچ گسترده دهقانان جوياي کار به شهرها گرديد. در مورد زنان هم برخلاف آنچه که شاه مي‌پنداشت که با اقدامات او در مورد زنان، انان احساس آزادي مي‌کنند معلوم شد که زنان آزاديشان را در مبارزه با شاه مي‌بينند.

آيت‌الله خميني طي اعلاميه‌هايي مخالفت مي‌کند و تاکيد اصلي ايشان بر نقض قانون اساسي ايران توسط شاه و زير پاگذاشتن سوگندي که هنگام حصول سلطنت خورده و همچنين تبعيت شاه از قدرتهاي خارجي يعني امريکا و اسرائيل بود.

مطبوعات و رسانه‌هاي به اصطلاح آزاد غربي مخالف مردم با انقلاب سفيد را به خاطر محافظه‌کاري مسلمانان، ارتجاع و تعصب آنان دانسته و مي‌گفتند مسلمانان مي‌خواهند که به شيوه زمين‌داري کليسايي برگردند و زنان را نيز از سرتاپا به زير حجاب ببرند. افشاگري‌هاي در مورد اسراييل، نيز در اين مطبوعات کاملاً سانسور مي‌شود و عليرغم تاکيد بسيار آيت‌الله خميني در گزارش‌ها و تفسيرهاي مطبوعات جهان غرب در 1963 حتي يک کلمه  درباره اين تخطئه و مخالفت يافت نمي‌شود.

البته بعد از يك سخنرانيِ امام خميني در فروردين 1342 در مدرسه فيضيه قم، اين مدرسه مورد هجوم رژيم قرار گرفت و امام بازداشت شد و البته پس از مدت كوتاهي آزاد شد اما مبارزات شديدتر شد و طي دوماه به اوج خود رسيد.

كاپيتولاسيون آمريكايي عامل بسيار مهمي در تشديد مبارزات بود. روز پانزده خرداد يك قيام بسيار گسترده صورت گرفت و رژيم وحشيانه آن را سركوب كرد به طوري كه در آن قيام و درگيري‌هاي متعاقب آن، حداقل 15 هزار نفر جان خود را از دست دادند.

آيت‌الله خميني مجدداً بازداشت شد و به شهر بورسا در تركيه تبعيد شد. در اكتبر 1965 ايشان به نجف رفتند و در آنجا مبارزه را با صدور اعلاميه و ارسال پيام به مردم ايران ادامه دادند و از طرف ديگر چون خلاء يك شخصيت جايگزين در ايران وجود داشت كسي راه رهبري را در ايران ادامه نداد و نهضت پيروزي‌اش به تاخير افتاد. در تمام مدت پانزده سال زندگي امام در نجف مبارزه ايشان ادامه داشت و در مورد مسائل ايران موضع گيري مي‌كردند، نامه سرگشاده به نخست وزير ايران يعني هويدا، محكوم كردن حضور كنسرسيوم سرمايه‌گذاران آمريكايي در تهران، موضع گيري در برابر مخارج گزاف و بيهوده جشن‌هاي دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهي، مخالفت با اسرائيل و رابطه‌ي دوستانه با او، زير سوال بردن حكومت ديكتاتوري، پيام به تمامي مسلمانان جهان در ايام حج و... نمونه‌هايي از حركت امام در دوران اقامت وي در نجف است.

البته جريانات مهمي نيز در ايران به تحقق انقلاب دامن مي‌زد كه از برجسته‌ترين آنها مي‌توان به سخنراني‌ها و انتشار نوشته‌هاي دكتر شريعتي اشاره كرد كه بايد گفت نفوذ وي، نفوذ آيت الله خميني را كامل مي‌ساخت.

در ژانويه 1978 (1356) مطبوعات دولت مقاله‌اي را چاپ كردند كه با عباراتي موهن و ركيك به آيت الله خميني توهين كرده بود و باعث قيام مردم شد. نخستين قيام با كشتاري شديد سركوب شد و پس از آن يك سلسله تظاهرات و اعتراضاتي شتابنده و روزافزون در سراسر ايران آغاز شد تا اينكه در دسامبر 1978 بزرگترين تظاهرات تاريخ معاصر جهان در تهران انجام شد و شاه وادار به ترك ايران شد و راه را براي پيروزي نهايي هموار ساخت.

آيت الله خميني بر شدت مبارزه افزود و با توافق شاه و رژيم بعث در اكتبر 1978 (آبان 1357) ايشان از عراق اخراج شد. هيچ كشور مسلمان اقامت وي را نپذيرفت ولي حيله رژيم در اين جهت به خودش برگشت چرا كه امام به پاريس رفت و در آنجا در مركز و كانون خبري دنيا قرار گرفت و و بسيار، كار بهتر از آنچه كه در نجف مي‌گذشت پيش رفت و سرعت گرفت.

در آخر بايد گفت كه امام خميني بدون داشتن يك حزب سياسي يا توسل به جنگ چريكي و بدون حمايت حتي يك قدرت خارجي چگونه چنين انقلابي برپا مي‌كند؟

همچنين بايد به معني متفاوت انقلاب ايران و ساير جاهاي ديگر اشاره كرد. در ايران اين مفهوم به معني جرياني است كه در آن ايشان به عنوان رهبر انقلاب، نه تنها از نظر فكري و احساسي در قبال هر آرمان معيني ملتزم و متعهد بلكه تماماً با آن يگانه‌اند. ايشان كلاً با هرگونه سازش مخالفند. سياستمدار به آن معني كه مي‌شناسيم اصلاً نبوده‌اند كه تمام همشان حصول امتيازات سياسي شخصي باشد بلكه برعكس در پي آن بوده‌اند كه دستورات خداوند و پيغمبرش را به طريقي كه خود شايسته و بايسته مي‌دانند رعايت كنند.

بازهم بايد اشاره كرد به اينكه آيت الله خميني در ايفاي نقش عظيم و بي‌نظيري كه داشته‌اند از خصوصيات روحاني و معنوي‌شان مدد گرفته‌اند. خصوصياتي كه حتي كساني كه از نظر ايدئولوژيك هيچ گونه التزام و تعهدي به اسلام نداشته‌اند در آن ترديد نمي‌كنند. بسياري از كساني كه به اسلام به شكل ايدئولوژيكش التزام خاصي نداشته‌اند به لحاظ جذبه‌ي فضيلت‌هاي روحاني و اخلاقي آشكار و انكارناپذير ايشان اسلام را بازيافته و خود را به اسلام به عنوان نيرويي انقلابي ملزم ساختند.

براي ايشان كاملاً آشكار بود كه آيت الله خميني به هيچ رو در بند كسب مزاياي شخصي يا گروهي نبود. و تنها بيان كننده‌ي عميق‌ترين آرزوها و خواست‌هاي ملت ايران‌اند.