آري اسلام! اما كدام اسلام؟
ربيع بن خيثم معروف به خواجه ربيع از معاصران علي (ع)، امام مجتبي (ع) و سيدالشهداء (ع) است. برگ هاي كتاب زندگي او مالامال از زهد، عبادت، ذكر و ستيز با كفار است. اما شخصيت واقعي او را بايد در برخي از بندهاي تحليل ناشده ي زندگي اش جستجو كرد:
سال 61 هجري؛ سال كربلاي حسيني. هفتاد و دو اسماعيل در نبرد با مردان كينه و شهوت كشته مي گردند و حرم ايشان به اسارت برده مي شوند. خواجه ربيع پس از اين واقعه، پيشاني از سجاده بالا مي آورد، دست از تسبيح مي كشد و به آرامي مي گويد: «واي بر مردمي كه فرزند پيغمبرشان را شهيد كردند». مي گويند بعدها ابن خيثم استغفار كرد كه: «چرا اين چند كلمه را كه غير ذكر خدا بود به زبان آوردم؟»
آري! او در تمام سالهايي كه در عبادت شهره بود يك بار حرف دنيايي زد و براي آن هم استغفار نمود. در سالهايي دراز؛ از شهادت علي در محراب تا قتل حسن به سم مكر و نيرنگ تا پاره پاره شدن پرچم حقيقت در دشت نينوا فقط همين يك كلام دنيايي، زمزمه هاي عبادت و ذكر او را آلوده ساخت!
-------------------------------------------------------------------------------------
امروز چقدر از اين متحجرين و عابدان و علمايي كه مشهور به عبادت و
دينداري اند ميبينيم كه مخاطب بسياري از مطالبات رهبري اند و خاموش؟!
انقلاب اسلامي ايران آغاز راه بود نه پايان آن و چنين نيست كه بپنداريم كه بساط ظلم و ناراستي با انقلاب مردم ايران برچيده شد. و اگر اين را پذيرفتيم پس اكنون وظايفي بر دوشمان است و بايست اولاً مقصد اصلي و ثانياً راه رسيدنش را بشناسيم و ثالثاً حركت كنيم.